loading...

من بویِ دارچین میدهم

گاهی برای خودم می نویسم گاهی برای هیچکس

بازدید : 261
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 5:37

رفتم دفتر پیشخوان سیم کارت دانش آموزی لیلی رو فعال کنم گفتم حالا که تا اینجا اومدم بِدَم سیم خودمم فعال کنه. زد رو سیستم و گفت شمارتو بگو، سه ثانیه مکث کردم و یه لبخند ملیح زدم گفتم حفظ نیستم :)))) خنده شو به زور نگه داشت و گفت مشکلی نیست گوشیت رو در بیار، گوشی رو در آوردم و پنج ثانیه گیج زدم که خدایا الان قراره از کجا بفهمم شماره ام چنده، کاملا جدی بهش گفتم حالا چجوری بفهمم شمارمو؟ قراره زنگ بزنم بهتون شماره ام بیفته؟ با شنیدن این حرف انگار زمان رو یه لحظه متوقف کردن درحالی که داشت زیر ماسک میخندید گفت؛ نه گوشیتو یه لحظه بده من تا خودم ببینم. کاملا میتونستم لبخندشو از زیر ماسک تشخیص بدم :) گوشی رو دادم بهش و با حالتی که مشخص بود از خجالت سرخ شده شماره رو نوشت. بعد از اون لحظه فقط زل زده به صفحه مانیتور و هر از گاهی هم منو نگاه میکرد و یه تبسم تحویلم میداد .بعد که کارم یه کمی‌طول کشید گفت شما اینجا معطل نشید برید خونه، مشخصاتتون رو یادداشت کردم.خودم کاراتون رو انجام میدم و بهتون اطلاع میدم :) تشکر کردم و اومدم سمت خونه! جونم براتون بگه الانم نشستم دارم شمارمو حفظ میکنم که دیگه جلو پسر مَردُم همچین گندی نزنم :)

دیگه هدف داریم چه میشه کرد !
برچسب ها
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی